مدیریت ریسک در بانکداری



فرآیند مدیریت ریسک مجموعه اقداماتی است که در چارچوب اصول مدیریت ریسک در مقابل اثرات عوامل محیطی انجام می شود. فرآیند مدیریت ریسک شامل شش مرحله به شرح ذیل است:

گام اول: تعریف هدف مشخص از مدیریت ریسک

گام دوم: شناسائی ریسک ها

گام سوم: ارزیابی خسارت بالقوه در طی برنامه

گام چهارم: انتخاب ابرار مقابله با مشکلات

گام پنجم: اجرای تصمیم

گام ششم: ارزیابی نتایج از نظر عقلانیت


توضیح: استفاده از مطالب وبلاگ، با ذکر منبع (

http://riskinfo.blog.ir) بلامانع است.


یکی از مهم‌ترین ریسک‌هایی که ابزارهای مالی اسلامی با آن روبرو هستند، ریسک شریعت است. ریسک شریعت به دلیل عدم انطباق طراحی و انتشار صکوک اجاره با قوانین شریعت (فقه شیعه) به وجود می‌آید. این ریسک تنها در مرحله طراحی اوراق قابل تصور نیست؛ بلکه در مرحله اجرا نیز ممکن است به وجود بیاید. به عبارت دیگر، ممکن است در مرحله اولیه و در طراحی اوراق، شورای فقهی بر تدوین دستورالعمل‌ها و آئین‌نامه‌های صکوک اجاره نظارت کافی داشته باشد، اما در مرحله بعد و زمانی که صکوک اجاره عملیاتی می‌شود، مسائلی پیش آید که سازگار با موازین شرعی نباشد. به منظور تبیین بهتر این ریسک (ریسک شریعت) می‌توان به موردی از صکوک اجاره منتشرشده در بحرین اشاره کرد که با وجود اینکه نام صکوک را به همراه دارد، اما به اعتقاد فقهای اهل سنت، در فرایند انتشار آن از بیع‌العینه استفاده شده که نامشروع است.

ریسک شریعت در کشورهایی که از مالیه اسلامی و مالیه متعارف به طور هم زمان استفاده می‌کنند، بیشتر از دیگر کشورهای اسلامی وجود دارد. از این رو، اطلاق نام صکوک و انتشار آن در یک کشور اسلامی وماً بیانگر رعایت تمام موازین شرعی نیست. در ایران به علت ساختار مالی حاکم و وجود قوانین و مقررات اسلامی دقیق، ریسک شریعت پایین است. جهت مدیریت این نوع ریسک، لازم است نظام نظارت شرعی قانونی، منطقی و معقولی برای تایید شرعی بودن فعالیت صکوک اجاره در تمامی مراحل وجود داشته باشد و باید توجه داشت که شناسایی و مدیریت ریسک در صکوک اجاره از اهمیت بسیار زیادی برخوردار بوده و از به وجود آمدن مشکلات و بحران‌های احتمالی در بازار پول و سرمایه کشور در آینده جلوگیری می‌کند. در صورتی که مدیریت ریسک صحیح بر روی صکوک اجاره صورت پذیرد، جذابیت این ابزار مالی اسلامی برای مسلمانان دو چندان شده و حتی احتمال ورود غیر مسلمانان به چنین بازارهایی بیش از پیش خواهد شد.


توضیح: استفاده از مطالب وبلاگ، با ذکر منبع (

http://riskinfo.blog.ir) بلامانع است.



بازارهای ﻣﺎﻟ ﺍﺯ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﺗﺸﻞ ﺷﺪﻩ ﺍﻧﺪ، ﺍﺯ ﺧﺮﺩ ﺟﻤﻌ ﻣﺎ، ﺍﺯ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣﺎ ﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﺍﻥ ﻣﺎ. ﺍﺯ ﺁﻧﺠﺎ ﻪ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺗ ﻣﻨﻄﻘ ﻧﺴﺘﻢ (ﻌﻨ ﺭﺎﺿ ﻭ ﻋﺪﺩ ﻣﺤﺾ ﻧﺴﺘﻢ ﻣﺜﻞ ﺭﺑﺎﺕﻫﺎ) ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻧﺰ ﺑﻪ ﺗﺒﻊ ﻣﺎ ﺍﺯ ﻣﻨﻄﻖ ﺭﺎﺿ محض ﺗﺒﻌﺖ ﻧﻤ ﻨﺪ. بنابراین ﺣﺮﺖ ﻗﻤﺘ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺗﺤﺖ ﺗﺎﺛﺮ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻣ‏ﺑﺎﺷﺪ ﻪ ﺍﻦ ﺗﺎﺛﺮﺍﺕ ﺑﺮ ﺍﺛﺮ ﺗﺼﻤﻢﺮ ﺣﺎﺻﻠﻪ ﺍﺯ ﺗﺮﺱ، ﺣﺮﺹ، ﺁﺭﺯﻭ و … ﺟﻤﻌ ﺑﻪ ﻭﺟﻮﺩ ﻣ ﺁﺪ. نمودارها ﻧﻤﺎﺸﺮ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻣﻌﺎﻣﻠﻪ ﺮﻫﺎ ﻧﺴﺒﺖ ﺑﻪ ﻗﻤﺖ ﺍﺳﺖ. ﻧﻤﻮﺩﺍﺭﻫﺎ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﺪﻫﻨﺪ ﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺩﺍﺭﺍ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺑﻮﺩﻩ ﻭ ﺑﺮﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﺩﺍﺩﻥ ﻣﺰﺍﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ، ﻗﻤﺖ ﺑﻬﺘﺮﻦ ﺍﺑﺰﺍﺭ ﻋﺪﺩ ﺍﺳﺖ ﻪ ﺑﺎﺭ ﻣ ﺁﺪ. ﺯﻣﺎﻧ ﻪ ﻗﻤﺖ ﺟﺎﺑﺠﺎ ﻣ‏ﺷﻮﺩ، ﻌﻨ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺩﺭ ﺣﺎﻝ ﺗﻐﺮ ﺍﺳﺖ. ﺍﻦ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻧﺰ ﺑﺮﺮﻓﺘﻪ ﺍﺯ ﺗﺼﻤﻢ ﺮ ﺟﻤﻌ ﺑﻪ ﺩﻻﻠ ﻫﻤﻮﻥ، ﺗﺮﺱ، ﺍﻣﺪ، ﻃﻤﻊ ﻭ ﺁﺯ ﻣ‏ﺑﺎﺷﺪ. ﺲ ﺧﻮﺩ ﻗﻤﺖ ﺑﻪ ﺗﻨﻬﺎ می تواند ﻧﻤﺎﺩ ﺭﺎﺿ ﺍﺯ ﻫﻤﻦ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﺑﺎﺷﺪ ﻭ ﺧﻮﺩ ﻧﻤﻮﺩﺍﺭﻫﺎ ﺗﺼﻮﺮ ﺸﺪﻩ ﺷﺪﻩ ﻫﻤﺎﻥ ﺍﺣﺴﺎﺳﺎﺕ ﻣ‏ﺑﺎﺷﻨد.

ﺗﻤﺎﻡ ﺁﻧﻪ ﻔﺘﻢ ﺑﺪﻦ ﻣﻌﻨ ﺍﺳﺖ ﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺍﺯ منطق ریاضی» (Mathematical Logic) ﺗﺒﻌﺖ ﻧﻤ ﻨﺪ، ﺍﻣﺎ ﻧﺒﺎﺪ ﻨﻦ ﺍﻧﺎﺷﺖ ﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﺩﺍﺭﺍ ﻫ ﻮﻧﻪ منطقی ﻧﺴﺖ. ﺑﻪ ﺗﻌﺒﺮ ﺑﺎﺪ ﺑﻮﻢ ﻪ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻣﻨﻄﻖ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﺩﺍﺭﺩ ﻭ ﺩﺭ ﺣﺮﺖ ﺧﻮﺩ ﺍﺯ ﻣﻨﻄﻖ ﺧﺎﺹ ﺧﻮﺩ ﺗﺒﻌﺖ ﻣ ﻨﺪ». ﻣﻨﻄﻘ ﻪ ﺑﺮ ﺑﺎﺯﺍﺭ حکم فرماست، ﻣﻨﻄﻘ ﺍﺳﺖ ﻪ ﺑﺮ ﺗ ﺗ ﻣﺎ ﺍﻧﺴﺎﻧﻬﺎ ﻧﺰ حکم فرمائی ﻣ ﻨﺪ. ﺍﻦ ﻣﻨﻄﻖ، ﻣﻨﻄﻖ ﺭﻭﺍﻥ» (Psycho Logic) ﻧﺎﻡ ﺩﺍﺭﺩ. ﺍﻦ ﻌﻨ ﺟﻨﺲ ﺍﻋﺪﺍﺩ ﺩﺍﺧﻞ ﻧﻤﻮﺩﺍﺭﻫﺎ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭﻫﺎ ﻣﺎﻟ ﺩﺭﺳﺖ ﺍﺳﺖ ﺍﺯ ﻪ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﺭﺎﺿﺎﺕ ﺍﺳﺖ ﻭﻟ ﻧﻪ ﺍﻭﻥ ﺩﻭ ﺩﻭ ﺗﺎ ﻬﺎﺭﺗﺎ ﻪ ﺩﺭ ﺫﻫﻦ ﺷﻤﺎﺳﺖ ﺑﻠﻪ ﺍﺯ ﺟﻨﺲ ﻣﻨﻄﻖ ﺭﻭﺍﻥ» ﺍﺳﺖ. از این رو ﺍﺮ ﺑﺘﻮﺍﻧﺪ ﺍﻦ ﻣﻨﻄﻖ ﺭﻭﺍﻥ» (Psycho Logic) ﺭﺍ ﺑﺸﻨﺎﺳﺪ ﻭ ﺯﺑﺎﻥ ﻔﺘﻮ ﺑﺎ ﺁﻧﺮﺍ ﺎﺩ ﺑﺮﺪ ﺩﺮ ﺍﺯ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻓﺮﺐ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﺧﻮﺭﺩ ﻭ ﻗﺴﻤﺘ ﺍﺯ ﺑﺪﻥ ﻭ ﺫﻫﻦ ﻣﺎ ﺧﻮﺍﻫﺪ ﺷﺪ. ﺍﻦ ﻌﻨ ﻣﺎﻧﺪﺎﺭ ﺩﺭ ﺑﺎﺯﺍﺭ ﻭ ﺴﺐ ﺛﺮﻭﺕ.


توضیح: استفاده از مطالب وبلاگ، با ذکر منبع (

http://riskinfo.blog.ir) بلامانع است.



ملانصرالدین هر روز در بازار گدایی می کرد و مردم با نیرنگی، حماقت او را دست می انداختند. دو سکه به او نشان می دادند که یکی شان طلا بود و یکی از نقره، اما ملانصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می کرد. این داستان در تمام منطقه پخش شد. هر روز گروهی زن و مرد می آمدند و دو سکه به او نشان می دادند و ملانصرالدین همیشه سکه نقره را انتخاب می کرد. تا اینکه مرد مهربانی از راه رسید و از اینکه ملانصرالدین را آنطور دست می انداختند، ناراحت شد. در گوشه میدان به سراغش رفت و گفت: هر وقت دو سکه به تو نشان دادند، سکه طلا را بردار. اینطوری هم پول بیشتری گیرت می آید و هم دیگر دستت نمی اندازند. ملانصرالدین پاسخ داد: ظاهرا حق با شماست، اما اگر سکه طلا را بردارم، دیگر مردم به من پول نمی دهند تا ثابت کنند که من احمق تر از آن هایم. شما نمی دانید تا حالا با این کلک چقدر پول گیر آورده ام.

نتیجه و تحلیل داستان:

اگر کاری که می کنی، هوشمندانه باشد، هیچ اشکالی ندارد که تو را احمق بدانند!


توضیح: استفاده از مطالب وبلاگ، با ذکر منبع (

http://riskinfo.blog.ir) بلامانع است.



آخرین ارسال ها

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها